کجاست \"شعر باران ِ \" دست های تو
وقتی چشمها را به میهمانی غزل های مجروح
و حاشیه های اشاره و اشک می برد....
کجاست مسیر باریدن این همه درد
وقتی در مطلق سکوت با آینه تکرار میکنی
و تنها،نیمکت های منتظر شهر
شاعر تصنیف های بی مخاطب اندوه می شود.....
کجاست رد پای جامانده تو از غربت راه های بی چراغ
وقتی که پرستوهای مشتاق ِ در به در را
خانه نشین سرزمین های بی چنار و بی پلاک می کند.....
کجاست حوالی امن خیال تو
وقتی در کلاف امروز و فردای قسمت و غصه
بی تعبیر و ترانه کنار می آید و تکرار می شود....
کجاست فصل میعاد تو و زخم های سرخ شعر
وقتی که ذهن عقیم مرا
وداع شقایق ها و آینه های بی تصویر
با یک بوسه ی اشک ، بارور می کند......
کجاست محزون ترین قناری سرزمین های اسیر
وقتی تنهایی ِ باد آورده ی مرا
به ابدیت یک بغض می رساند و
خاموش می شود.......
نظرات شما عزیزان:
تاریخ: پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:شعر,شعرزیبا,شعراحساسی,شعرعاشقانه,متن ادبی,متن ادبی عاشقانه,شعرنو,شعرمعاصر,متنهای ادبی احساسی,
ارسال توسط نــاهـــــیــد
آخرین مطالب